به بهانه ۲۵ اردیبهشت

 شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است، که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیّات ماقبل اسلامی ایران را از نو متداول ساخته است.

کد خبر : 15104
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۶

مهر دنا/ علی مندنی پور/ حیفم آمد، در اهمیّت شاهنامه و بزرگداشت حکیم فردوسی از خود مایه گذاشته واین مهّم را از دریچه نگاهِ استادِ شاهنامه پژوه، شادروان دکتر مجتبی مینوی
به نظاره ننشینیم.
چه، آموخته ایم:
“آنجا که‌ آب در دسترس است ، تیّمم را جایگاهی نیست”

از زبانِ این ادیب فرزانه در اهمیّت و جایگاه شاهنامه،گنجینه سُترگ، مانا و پر افتخارِ حکیم طوس، در زنده کردن زبان پارسی و  تاریخ پر فراز و فرودِ مردم این کهن سر زمین چنین آمده است:

“شاهنامه فردوسی برای مردم ایران از سه لحاظ مهّم است:

اوّل اینکه، یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ ایرانی زاده است و بر اثر همّت و پشتکار و فداکاری او  و بیست، سی سال خون جگر  خوردن او به وجود آمده است.

دوّم اینکه ،تاریخ داستانی و حکایات نیاکان ملّتِ ایران را شامل است و در حکم نَسَب نامه این قوم است.

سوّم اینکه، زبان  آن فارسی است و فارسی محکم ترین زنجیرِ عُلقِه و ارتباط طوایفی است، که در خاک ایران ساکن‌اند.

مقامِ شعری و هنری شاهنامه به قدری بلند است، که حتّی اگر از جامه زبانِ فارسی نیز عاری شود، یعنی به زبانی از زبان‌های دیگر عالم، چنان که باید و شاید آن را ترجمه کنند، باز کتابی بزرگ و دارای مقام هنری بلند خواهد بود.

جنبه دوّم اهمیّت شاهنامه، امری خصوصی بوده و مربوط است، به آن غریزه خودخواهی و خویشتن پسندی آدمیزاد و ناشی از علاقه و عشقی است، که به ثابت کردنِ اصل قدیم و نَسَب  جلیل از برای خود دارد.

همه ما خویشتن را اولادِ کیخسرو و دارا و زردشت و شاپور و انوشروان می‌دانیم و رستم و اسفندیار و گیو و گودرز و گشتاسب را نیاکان خود می خوانیم و شاهنامه فردوسی را داستان دوره:

« فضل و بزرگواری و سالاری » اجداد خود می‌شماریم:

هیچ شه را ،در جهان آن زَهره نیست-

کاو سخن رانَد، زِ ایران بر زبان.

مرغزار ما، به شیر آراسته است –

بد توان کوشید ،با شیرِ ژیان .

لذّت میبریم که می‌بینیم، افراسیاب تُرک یا فغفورِ چین را، اجداد ما در جنگ مغلوب کرده‌اند و دشمنان ما در تمجید پهلوانان ما سخن رانده و گفته‌اند:

“ندیدم سواران و گردنکشان-

به گُردّی و مردانگی ،زِین نشان”

شاهنامه فردوسی برای جَوَلانِ این حِسّ غرورِ ملّی ما، میدان به دست می‌دهد.

جنبه سوّم، اهمیّت شاهنامه، در نظرم از جنبه های دیگرش پرقدرت تر است و بزرگی آن را بیشتر از این لحاظ می دانم،  تا از حیث های دیگر و آن جنبه ادبی شاهنامه از جهتِ داستان های مندرج در آن و از جهت زبان فارسی دَری است.

بعد از آمدن اسلام، ادبیّات ما فراموش شد و همین که دوباره به شعر گفتن و نثر نوشتن پرداختیم، بیشترِ کارِ نویسندگان و شعرای ما در زمینه ادبیّات عربی بود و می‌توان گفت که ادبیّات فارسی دَری در دوره بعد از اسلام بدواً فرزندِ ادبیّات  عربی بود  و داستانهای ما همان داستان‌های یهود و مسیحیّت بود، که از راه دین اسلام و تفاسیر و قِصَص دینی به ایران رسیده بود.

زردشت را بر ابراهیم تطبیق کردیم و جمشید را بر سلیمان.

مُلک سلیمان و تخت سلیمان و قبر مادرِ سلیمان و امثال آنها جای اسلامی-ایرانی را گرفت و باز اگر زبان فارسی قوّت این را حاصل نمی کرد، که آن مطالب مختلف و متنّوع را بتوانند ،به صراحت و روشنی و رسایی تمام بیان کنند، هرگز این زبان در شعر و کتابت، جای باز نمی کرد و زبانِ عربی که لسانِ دینی بود، لسانِ دنیایی نیز می‌ماند.
شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است، که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیّات ماقبل اسلامی ایران را از نو متداول ساخته است.

برخی معتقدند که شاهنامه فردوسی اساس و پایه استقلالِ ایران است و اگر او این زبان را زنده نکرده بود، امروزه ما هم مانندِ مردم مصر و عراق و شام شاید به زبان عربی سخن می‌گفتیم و می‌نوشتیم و بر این استدلال خودِ قول فردوسی را شاهد می آورند که:

« عجم زنده کردم بدین پارسی »

و آن را قبول دارند و چنین تفسیر می‌کنند که او باعث این شد ،که کشور ایران از تسلّط بیگانگان رهایی یابد و کشوری مستّقل گردد.

بنده معتقدم، که هرچند بعضی از اجزاء این استدلال صحیح است، من حیث المجموع مبالغه آمیز است و خالی از ضعف نیست.

این گروه فراموش می کنند که اولاً هرگاه نظری به احوالِ اقوام دیگر بیفکنند و مقام زبان را در بنیان ملیّت ایشان بررسی کنند شاید در عقیده ای که ابراز می‌دارند ،نرم تر و معتدل تر شوند.

و ثانیاً، فردوسی یگانه فارِسِ این میدان نبوده است و با این که بدون شک در قوس صعودی این پیدایش و پیشرفت و استحکام فارسی مقام بسیار شامخ دارد و حتّی در ذروَه آن واقع است، خود نتیجه دوره طولانی تکامل است، که از اوایل قرن دوّم هجری شروع و به وسیله نسل های متوالی وطن دوستان و قوم پرستان
ایرانی تقویت شده بود و به عبارت دیگر، زاده ی  اوضاع و احوالی بود، که از پیش موجود بوده و به او هم ختم نشده است.”

تجربه عملی جامعه های گوناگون ودگرگونی های اجتماعی- فرهنگی دردرون و برون کشورها به ویژه در دوقرن گذشته حکایت از واقعیّتی تلخ و انکار ناپذیر دارد و آن اینکه  جامعه ی بدون شناخت از تاریخ و گذشته ، یعنی جامعه بدون هویّت و جامعه بدون هویّت یعنی جامعه ای در مسیر پوچی و پوچ گرایی (نهلیسیم)! ودر یک کلام ، در راه قدم گذاشتنِ به وادی سقوط!

از یاد نبریم ،تاریخ از آنِ حاکمان نیست ، از آنِ  ملّت است، همه زشتی ها و زیبائی هایش را با هم ببینیم و از آن درس بگیریم ،  حذف ویا کوچک شمردن بُرهه هایی از تاریخ، آشفتگی در آگاهی عمومی و سردر گمی بوجود آورده و داوری در باره گذشتگان را به زیاده گویی و کم گویی و بعبارتی به” گران فروشی” و “کم‌فروشی” می کشاند، که به خودی خود آسیبی است سنگین و گه گاه جبران ناپذیر!

یک طرفه به داوری ننشینیم، واقعیّت ها را بپذیریم و تاریخ را با همه سربالائی ها و سرازیری هایش به تماشا نشسته از آن درس گرفته ، پاس داشته و ارج گذاریم و اجازه ندهیم‌ با هر توجیه و بکار‌گیری هر مستمسکی ‘”حقیقتِ تاریخ” نادیده‌ گرفته شود.

زاد روز حکیم فردوسی طوسی به همه پارسی زبانان و دوستداران زبان و ادب  وفرهنگ ایران زمین تهنیت باد.

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.