«بهرامی» فوتبال یاسوج را احیا کرد/مدیران تربیت بدنی از من خوششان نمیآمد
مهر دنا/ موهای سپیدی دارد، اما جوانی و نشاط در چهرهاش موج میزند. شک نکنید که او موهایش را در آسیاب سپید نکرده است، چم و خم روزگار را چشیده و حالا، مردی از نسل مربیانی که اتوموبیل شخصیاش وسیله اعزام بازیکنان به مسابقات بود، روبروی ما نشسته، کسی که فوتبال را به شهر یاسوج
مهر دنا/ موهای سپیدی دارد، اما جوانی و نشاط در چهرهاش موج میزند. شک نکنید که او موهایش را در آسیاب سپید نکرده است، چم و خم روزگار را چشیده و حالا، مردی از نسل مربیانی که اتوموبیل شخصیاش وسیله اعزام بازیکنان به مسابقات بود، روبروی ما نشسته، کسی که فوتبال را به شهر یاسوج شناساند، و نسلهای زیادی را تربیت کرد. مردی که «پدر فوتبال استان» لقب گرفته است میگوید: «وقتی به پشت سرم نگاه میکنم خوشحالم».
لطفا خودتان را به طور کامل معرفی کنید؟ و کمی از روند ورودتان به عرصه فوتبال بگویید؟
بهرام لرکی هستم، مربی گذشته فوتبال و به قول امروزیها پیشکسوت فوتبال امروزی. در سال ۱۳۲۴ و در شهرستان رامهرمز به دنیا آمدم. فوتبال را از «هفتکل» که یکی از شهرستانهای تابعه استان خوزستان است شروع کردم، شهری که به فوتبال زیاد بها میداد.
سال ۵۲ بود که وارد شهر یاسوج شدم، زمانی که میخواستم از گچساران به این شهر منتقل شوم، نمیدانستم یاسوج کجاست؛ هنگامی که وارد این شهر شدم، جمعیت آن کمتر از ۵ هزار نفر بود؛ اینجا، گندمکاری بود و چیزی به نام شهر وجود نداشت، فقط یک خیابان داشت. یکی از دوستان به نام آقای منصوری که مطلع شده بود من در رشته فوتبال فعالیت دارم مرا به فوتبال این شهر وارد کرد.
تمریناتمان را از زمین خاکی کارخانه قند یاسوج شروع کردیم. اصلا باورتان نمیشود، هنگامی که به آن زمین میرفتیم، خاک آدم را دیوانه میکرد؛ اما از آنجایی که به فوتبال خیلی علاقه داشتیم، یک گروه تقریبا ۱۰ تا ۱۲ ساله را شناسایی و با آنها شروع به کار کردیم. بعد از مدتی، دیگر نتوانستیم در آنجا تمریناتمان را ادامه دهیم و در زمین چشمه نباتی، حیاط دبستانها و دبیرستانها و هر جا که میشد ۵۰ متر حرکت کرد، با این بچهها شروع به کار کردیم تا اینکه سال ۵۳ یا ۵۴ بود که استادیوم تختی فعلی احداث شد.
زمین استادیوم تختی شیب بسیار تندی داشت و خارهایی در آن وجود داشت که برخی تا حدود ۲ متر هم طول داشتند. مدیرکل ورزش و جوانان آن زمان مرحوم بهرامی بود که ظرف مدت یک هفته این زمین را از حالت قبلی به شکل کنونی درآورد، بدون اینکه هزینهای انجام دهد از طریق اداره دفتر فنی و توسط یک بولدیزر زنجیردار ظرف مدت ۵ روز این زمین را زیرسازی کردند، ما هم شروع به کمک کردیم، حتی به یاد دارم در قسمت بالای زمین، سنگ بسیار بزرگی بود که با دردسر زیادی آن را بیرون آوردند. و از آنجا بود که تمرینات خود را به صورت جدی شروع کردیم و نسلی که الان شما میبینید از آنجا شروع کردند.
بهترین دوران ورزشی شما چه دورانی بود؟
لرکی: بهترین دوران ورزشی من زمانی بود که با این بچهها، فوتبال کار میکردم؛ از اینکه میتوانستم مثمرثمر باشم لذت برده و خوشحال بودم. همین ماشینی که الان شما میبینید ۳۸ سال پیش در سال ۱۳۵۷ خریدم؛ این ماشین به طور غیرمستقیم در اختیار ورزشکاران بود و به اندازهای که ورزشکاران برای رفتن به مسابقات و عروسیهایشان از آن استفاده کردند خانواده خودم از آن بهره نبرد.
خوشحال بودم که با بچهها کار میکنم و پایهای بنا کردیم که الان میتوانیم به آنها افتخار کنیم. موقعی که از گچساران به یاسوج آمدم و با این تیم شروع کردیم، بچهها واقعا مشتاق یادگیری بودند؛ حتی به یاد دارم هنگامی که در زمین چشمه نباتی با بچهها کار میکردیم مردمی که از آنجا رد میشدند، میگفتند «این مثل اینکه حالش خوب نیست.» (میخندد)
زحمت و زجر زیادی برای پیشرفت فوتبال استان کشیدیم، زمانیکه از گچساران به اینجا آمده و کار را شروع کردیم، تعدادی از دوستانی که در گچساران داشتم، مسخرهام میکردند، اما من به آنها میگفتم انشاالله روزی خواهید دید که فوتبال یاسوج هم پیشرفت میکند.
تیمهای فوتبال آن دوره ما را قبول نداشتند، اما آنقدر کار شد که ما توانستیم به سطحی از پیشرفت برسیم که نه تنها با آن تیمها، بلکه با تیمهای با سطح بالاتر نیز به رقابت بپردازیم.
در چه پستی بازی میکردید؟ نام تعدادی از بازیکنان مطرح آن زمان و نام صمیمیترین دوستان دوران فوتبال خود را بگویید؟
در پست دفاع بازی میکردم. احد الیاسی، پرویز موسوی، کرامت موسوی و بسیاری دیگر از بازیکنان فوتبال آن زمان که الان نامشان را به خاطر نمیآورم نسل بسیار پویا و مطرحی بودند.
اکثر بازیکنان آن دوره با من دوست بودند، ما همه مثل یک خانواده با هم برادر و دوست بودیم.
در دوران فوتبال خود اهل جنجال و دعوا هم بودید؟
مسلک ما، مسلک شاهین بود و شاهین هم اهل دعوا و جنجال نبود و بیشتر به دنبال اخلاقیات بود. مربی بزرگ ما کسی که به او اقتدا میکردیم مرحوم دهداری بود که روی اخلاقیات بسیار کار میکرد. ما نمیخواستیم فوتبال را فدای مسائل دیگر کنیم.
در آن دوران حقالزحمهای هم به شما پرداخت میشد؟
خیر، هیچ حقالزحمهای دریافت نمیکردیم.
بهترین و بدترین خاطره ورزشی که دارید؟
خاطرات قشنگ در فوتبال زیاد است، هر بردی میتواند یک خاطره خوب باشد و هر باختی میتواند یک خاطره بد باشد. برعکس آن هم وجود دارد و ممکن است یک باخت خاطره خوب و یا یک برد خاطره بد باشد. اما برد و باخت جزئی از فوتبال بوده و همواره وجود دارد.
یکی از خاطراتی که هیچگاه فراموش میکنم، مدیرکل مخابرات آن زمان، رئیس هیئت فوتبال اصفهان هم بود، وقتی فوتبال یاسوج را دید، گفت من دلم میخواهد یک تیم از اصفهان را برای مسابقه با تیم فوتبال یاسوج به اینجا دعوت کنیم. تیم اصفهانی به یاسوج آمد و حدود ۵ یا ۶ گل از تیم ما خورد و آنها از اینکه تعدادی بازیکن گمنام به آنها گل زده بودند ناراحت شدند، به همین خاطر از ما دعوت کردند که به اصفهان برویم. ما نیز دعوت آنها را پذیرفته و در برف و باران ساعت حدود یک شب به اصفهان رسیدیم، تا اسکان یافتیم و شام خوردیم ساعت حدود ۳ شب شد. بچهها صبح بیدار شدند و برای خرید و تفریح به بازار رفتند و بعدازظهر ما را برای برگزاری مسابقه به زمینی بیرون از شهر اصفهان بردند که چمن ایدهآلی نداشت، یک گوشه آن آب بود و ما به بچهها گفتیم که به این قسمت وارد نشوید.
آن زمان کرامت موسوی در شهر اصفهان دوره سربازی خود را سپری میکرد، و فقط کنار زمین بازی را نگاه میکرد و نمیخواست بازی کند. موقعی که تیم اصفهانی را دید به من گفت «اینکه تیم تام اصفهان است»، تیم تام اصفهان تیمی است که الان با نام سپاهان در مسابقات لیگ برتر فوتبال کشور توپ میزند. گفتیم به هرحال ما که به اینجا آمدیم نمیتوانیم مسابقه ندهیم، فوتبال بازی میکنیم و بالاخره یا میبریم و یا میبازیم.
تیم اصفهانی فوتبال زیبایی بازی میکرد. دفاع چپ ما نیامده بود، یکی دیگر از بچهها را دفاع چپ گذاشتیم. تا به خودمان جنبیدیم دو گل خوردیم، به کرامت موسوی گفتم میتوانی مهاجم این تیم را مهار کنی، کرامت موسوی که تمرین نداشت و مدتی از فوتبال دور بود، آنقدر زیبا بازی کرده و مهاجم تیم حریف را کنترل کرد که از خط فوروارد جدا و به خط دفاعیشان رفت؛ در نهایت ما بازی را مساوی کردیم، اما بعد از آن خاطره بد این بود که بلافاصله که حرکت کردیم به برف و باران خوردیم و ساعت ۴ صبح به یاسوج رسیدیم.
موفقترین تیم فوتبال دوران ورزشی خود را نام ببرید؟
تیم شاهین، موفقترین تیم آن دوره بود.
تیم مورد علاقهتان در جهان؟
لرکی: رئال مادرید
بهترین مربی حال حاضر فوتبال ایران را چه کسی میدانید؟
مربیان خوبی در ایران داریم، اما من طرز تفکر آقای برانکو مربی تیم فوتبال پرسپولیس را بیشتر میپسندم. از بین مربیان ایرانی نیز آقای فرکی مربی بسیار بااخلاق و خوش فکری است، اما متاسفانه جامعه ما امروز نمیتواند حقِ آقای فرکی و امثال او را ادا کند اما ایشان متاسفانه کم شانس هم هست.
آبی هستید یا قرمز؟
طرفدار هیچ تیم ایرانی نیستم، همیشه یک رنگ در زندگی من وجود داشته و آن هم رنگ سفید است که رنگ پیراهن تیم شاهین بود.
تفاوت فوتبال زمان شما با فوتبال امروزی در چیست؟
برای پیشرفت ورزش چندین عامل وجود دارد. استعداد در این میان حرف اول را میزند، دوم زیرساختها و سوم تشویق پدر و مادر و خانواده است و این عوامل هستند که میتوانند باعث پیشرفت فوتبال شوند؛ اما ما نمیتوانیم گذشته را با امروز مقایسه کنیم. آن زمان ما با دست خالی و با چنگ و دندان کار میکردیم؛ امکاناتی نداشتیم با هیچ شروع کردیم و خوب هم نتیجه گرفتیم. اما امروزه امکانات بسیار بالایی وجود دارد و خوش به حال نسل امروز که یک سری امکانات در اختیار آنهاست، اما متاسفانه پول همه چیز را خراب کرده و پول خرابی فوتبال امروز است.
نسل امروز با پول به جایی نمیرسند. یک ورزشکار باید در وهله اول عاشق ورزش باشد، ورزشکار اگر عاشق ورزش نباشد نمیتواند به جایی برسد که شایستگی آن را دارد. کسی که فقط باری به هر جهت وارد فوتبال شده و استعداد لازم را ندارد به هیچ جا نمیرسد، بلکه ورزشکار باید عاشق باشد و بتواند کار کند. من من نکند، منیتها بیفایده بوده و به جایی نمیرسد.
از چه سالی مربیگری را شروع کردید؟
از سال ۵۰ بود که مربیگری را شروع کردم. و پس از طی چندین دوره مربیگری وارد فوتبال یاسوج شدم.
تفاوت سطح داوری قدیم با جدید در چیست؟
الان سطح داوری بهتر شده است. ما در آن دوران داورهای خوبی داشتیم، از جمله جعفر نامدار که بازیهای بینالمللی را هم سوت زده بود، اما الان کیفیت داوری خیلی بهتر از گذشته است.
چرا حضور پیشکسوتان در ورزش بهویژه در فوتبال کمرنگ شده است؟
لرکی: این موضوع نیز به مسائل مادی برمیگردد. وقتی همه چیز ما مادیات میشود و همچنین وقتی پیشکسوتهای واقعی (نه کسانی که چند سال بازی کرده و بعد اسم خود را پیشکسوت گذاشتهاند) میبینند که متاسفانه به آنها بها هم داده نمیشود؛ حضورشان در ورزش کمرنگ میشود. نسل امروز، هم باشگاهداران، هم تیمداران و هم آنهایی که دستاندرکار فدراسیون هستند به پیشکسوت جماعت بها نمیدهند.
با توجه به اینکه در حال حاضر بیشتر جوانان و نوجوانان اوقات فراغت خود را در فضای مجازی به سر میبرند، برای ایجاد علاقه در جوانان و نوجوانان برای روی آوردن به ورزش بهویژه فوتبال چه پیشنهادی دارید؟
متاسفانه امروزه فضای مجازی جامعه را بسیار به سمت عقب برده و برای جوانان و نوجوانان ما مخرب بوده است. البته میتوان از امکانات خوب فضای مجازی هم استفاده کرد، اما متاسفانه شاهدیم که بیشتر استفادهها غیرمعمول است. باید والدین و کسانی که دستاندرکار مسائل اجتماعی هستند به گونهای این نسل را کنترل کنند که به بیراهه نرود؛ در حال حاضر نیز کشش به سمت ورزش خوب است، اما زیرساختهای موجود کافی نیست.
چندین سال بعد از اینکه مربیگری باشگاهی را کنار گذاشتم، آموزش در مدرسه فوتبال را شروع کردم و واقعا از نسل امروز که تا این حد مستعد هستند و گیرایی بسیار بالایی دارند لذت میبردم، اما متاسفانه ما مجبور بودیم سالنهایی با هزینه بسیار بالا اجاره کنیم. حتی یک بار در سال دوم یا سومی که مسئولیت مدرسه فوتبال را به عهده داشتم، مسئول مالی مدرسه گفت فلانی! برخی از بچهها شهریه خود را پرداخت نمیکنند تا آنها را اخراج کنیم؛ گفتم نه! اخراج معنی و مفهوم ندارد، ما یک عمر کار کردیم تا نسل پویا و موفقی بسازیم، اگر آنها را اخراج کنیم میگویند فلانی به خاطر مسائل مالی بچهها را اخراج کرد. وقتی که امکانات لازم وجود نداشته باشد مربی هم نمیتواند کارهای خود را به خوبی انجام دهد.
به شما پدر فوتبال استان میگویند؛ علت این لقب به شما چیست؟
به خاطر اینکه تا بوده و نبوده فوتبالیستهای این استان از نسلهای مختلف ما را میشناختند. البته افراد دیگری هم در فوتبال حضور داشتند، اما نتوانستند سختیها را تحمل کرده و دوام بیاورند. باید عاشق باشی تا در مقابل سختیها مقاومت کنی. ما از روز اول فوتبال این استان را با آموزش ۱۰ تا ۱۵ بازیکن شروع کردیم و قبل از آن فوتبال به معنای واقعی در این شهر وجود نداشت.
هنوز هم ورزش میکنید؟
الان با تعدادی از بازیکنان گذشته تیم فوتبال شاهینگاه گاهی به تمرین میپردازیم، اما دو ماهی میشود که در بستر بیماری افتاده و سر تمرین نرفتهام. من عاشق ورزش هستم، اگر یک هفته ورزش نکنم دیوانه میشوم.
پیشکسوتان چه مشکلاتی دارند؟
شما بفرمایید که پیشکسوتان چه دارند! مسئولانگاه گاهی سرکشی میکنند، اما کافی نیست. ما انتظار مالی نداریم همینقدر که برای تمرین امکانات در اختیار ما قرار دهند، کفایت میکند. به عنوان مثال ما جایی تمرین میکنیم که اصلا برای تمرین فوتبال مناسب نیست. حدود ۱۸ نفر هستیم که در چمن مصنوعی کوچک پارک ساحلی یاسوج تمرین میکنیم و واقعا بازی کردن در این مکان سخت است. اگر زمین تمرین در اختیار ما باشد میتوانیم کار کنیم. متاسفانه هیچ چیزی به عنوان پیشکسوت وجود ندارد.
اما خوشبختانه دوستانی که دوران فوتبال خود را با ما کار کردهاند، به ما لطف زیادی دارند، بیش از یک هزار نفر از نسلهای سال ۵۲ و بعد از آن تا نسل ۴ یا ۵ سال پیش با ما کار کردهاند. گاهی اوقات شرمنده محبت این دوستان میشوم که این لطف و محبت، به رفتار و کردار ما بر میگردد. و این موضوع یکی دیگر از دلایلی است که بچهها به من پدر فوتبال میگویند.
در فوتبال ما مربیانی وجود داشتند که اصول اولیه را رعایت نمیکردند و اخلاق را قبول نداشتند و اگر یک مربی اخلاق نداشته باشد نمیتواند موفق باشد.
نظرتان راجع به مصاحبه با پیشکسوتان ورزش چیست؟
رسانهها چه مکتوب و چه مجازی میتوانند نقش بسیار موثری در پیشرفت ورزش و معرفی تجربیات پیشکسوتان داشته باشند.
صحبت خاصی دارید که بخواهید منعکس داده شود؟
لرکی: صحبت خاصی ندارم، اما به مردم توصیه میکنم که ورزش کنند. ورزش را برای ورزش انجام دهند، متاسفانه امروز بچهها را نه با دیدگاه ورزش، بلکه با دیدگاهی دیگر به سمت ورزش میبرند. خانواده دلشان میخواهد بچه چیزی یاد بگیرد هزینه میکنند که فرزندشان بتواند روزی وارد یک باشگاه بزرگ شود که این ورزش نیست و این دیدگاه خوب نیست، باید ورزش را برای سلامتی انجام داد.
گاهی اوقات با دوستان قدیمی که برای تمرین میروم، حدود نیم ساعت میدوم و در حین دوندگی از خدای خودم سپاسگذاری میکنم که به من توانایی داده هنوز هم سلامتی داشته و بتوانم بدوم.
ضمنا میخواهم همینجا از آقای بهرام علیزاده سرپرست تیم شاهین در سال ۱۳۵۳ و همچنین ناصر معصومی، بازیکنی که تا آخرین مرحله همراه من بودند، تشکر و قدردانی نمایم.
جناب آقای لرکی در پایان با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید در مورد کلمات زیر هر صحبتی که دوست دارید بفرمایید.
شاهین: افتخار فوتبال ایران، هم از لحاظ ورزشی و هم از لحاظ اخلاقی. ما مربیان اخلاق بزرگی داشتیم مانند مرحوم دهداری که اسوه فوتبال استان هستند.
شهرداری یاسوج: شهرداری تیمی بود که واقعا زحمت کشید و کار کرد. خصوصا آقای دکتر بهرامی که امیدوارم خدا او را حفظ کند. دکتر بهرامی فوتبال یاسوج را احیا کرد. بسیاری از مدیران کل تربیت بدنی از این جمله من بدشان میآمد و میگفتند تو چرا میگویی آقای بهرامی فوتبال این شهر را احیا کرد.اما حقیقت این است که فوتبال شهرداری باعث شناساندن یاسوج به سراسر کشور شد، قبلا کسی یاسوج را نمیشناخت؛ حتی در دورهای که بودیم گاهی نامههای مربوط به چهارمحال و بختیاری به یاسوج آمده و نامههای یاسوج به چهارمحال و بختیاری میرفت. کاری که آقای بهرامی و امثال بهرامی برای فوتبال شهر یاسوج انجام داد، این شهر را به همه کشور شناساند.
زاگرس: زمانی که تیمداری را شروع کردیم، با نام زاگرس بود، چون تیم شاهین نمیتوانست با نام شاهین در مسابقات حضور یابد.
لرکی: مخلص فوتبال ایران. فقط میتوانم بگویم «هنگامی که به پشت سرم نگاه میکنم خوشحالم»
انتهای پیام/
برچسب ها :بهرام لرکی ، پایگاه اطلاع رسانی مهر دنا ، پدر فوتبال کهگیلویه و بویراحمد ، سایت خبری و تحلیلی مهر دنا ، فوتبال یاسوج ، محمد بهرامی ، مهر دنا
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0