با همون اشکهای خودجوش! باز هم گریه کن! آقای استاندار/ برای سد آبریز هم ، کمی اشک بریز آقای استاندار

آقای استاندار به جای کسانی که دنبه را خوردند و فرادنبه را بردند و با فروبردنِ سر درون دیگ و دست در روغنِ خیگ، لب و لوچه شان را چرب کردند و کُرسی ریاست را گرفتند *عالی* و در پاسخ تلفن های مردم گفتند نمی شناسیم : *الو جنابعالی؟* و گوشی ها را از دسترس خارج و خاموش کردند! و حوزه ی انتخابیه را فراموش کردند!آیا برای مردم چنین حوزه ای با هِق هِق گریه کردی ؟ آقای استاندار؟

کد خبر : 25910
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۶:۴۹

به گزارش مهردنا، در پی سفر استاندار و مسولان استانی به مناطق محروم دیشموک و مشاهده عمق فقر و محرومیت در این مناطق اشک های استاندار سرازیر شد و و با انتشار ان در رسانه ها و فضای مجازی مجازی واکنش زیادی به ان نشان داده شد.

متنی را که در زیر میخوانید یکی از همین مطالبی است که در فضای مجازی منتشر شده است:

گریه کن آقای استاندار چون صندوقهای سیلاب و کلوار هنوز نیامده اند! از اشکهایت برای سد آبریز ، هم بریز!

آقای استاندار ، اشکهای حقیقی ات را در فضای مجازی دیدیم ، گریه کن!

به حال دل مردمی گریه کن که *صندوقهای سیلاب و کلوارشان روزگاری تعیین کنندهْ سرنوشت انتخابات بود!*

به شناسنامه هایشان خوب نگاه کردی؟ ورق بزن و صفحه *مخصوص مُهر انتخاباتشان* را ببین! از بس که شلوغ هست دیگه جای مُهر دارد؟ ، ندارد! اینان از همان اولین رأی *آری یا نه* تاکنون در مشارکتها و مناسبتها در صدر نشسته اند، هر چی داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و دست آخر هیچ سهمی بر نداشتند! نه بَرندگان ، برایشان مَشکی و نه بازندگان ، برایشان اَشکی نه از دوششان و نه از سوزشان نه برداشتند و نه ریختند! به جای همه ی آنها یک دل سیر گریه کن جناب استاندار!

برای زنان و دخترانی گریه کن که از شدت گوجه چینی و غم سیب زمینی و غصه ی طالع بینی ، از مرگِ آن و عشقِ نان و عقده ی عقد عروسانِ دمِ بخت اما بی رخت و تخت ، دست از زندگی شُستند و خودشان را کُشتند ، *برای آمار بالای خودکشی هم گریه کردی؟* گریه کن آقای استاندار ، بیشتر گریه کن!

برای پسرانی که بدون خوابگاه و آسایشگاه نه در هنرستانی مهارتی آموختند و نه لباس کاری برای کسبه و بازاری و کاری برای خود دوختند بلکه از منطقه رفتند و در گرمای عسلویه سوختند و ساختند و قافیه ی زندگی را هم بیشترشون باختند!
*برای آنها هم گریه کردی؟*
*گریه کن آقای استاندار!*

گریه کن آقای استاندار چون قبل از شما تعدادی از مسئولین از آن مناطق گذشته اند و مرغ محلی و کبابِ کبگ و غذای غازشان را از چِندرغازشان بِرشته اند و آراء شان را هم به نام خود نوشته اند و در آخر دستی به شکم مالیدند و بر غرور خود بالیدند و نه تنها برای مردم نه گریستند بلکه به ریش مردم هم خندیدند!
*با همون اشکهای خودجوش! باز هم گریه کن! آقای استاندار*

گریه کن و بپرس آیا آنها که سالهاست که هر دوره قابلمه ی قیمه و قورمه ی قارچ و قوچ شان و قارت و قورتشان را با ترشی کلوس ‌کوههای دل افروز سر کشیده اند و بعد از قبولی پَر کشیده اند آیا دستی هم به دیده ی تر کشیده اند؟ نکشیده اند!
*دیده هایت خودشون تَر بود باز هم تَر شد، آقای استاندار!*

گریه کن که قبل از شما عده ای با همایش و پیمایشِ پاترول و پول و پُلو نه پُلی و نه پاساژی و نه پروژه ای برای پایمردان پارساپیشه آن دیارنه پائیدند و نه پیمودند!

منطقه را خوب پائیدی و پیمودی و گریه کردی؟ باز هم بپا و بپیما و گریه کن جناب استاندار!

آقای استاندار
به جای کسانی که دنبه را خوردند و فرادنبه را بردند و با فروبردنِ سر درون دیگ و دست در روغنِ خیگ ، لب و لوچه شان را چرب کردند و کُرسی ریاست را گرفتند *عالی*
و در پاسخ تلفن های مردم گفتند نمی شناسیم : *الو جنابعالی؟* و گوشی ها را از دسترس خارج و خاموش کردند! و حوزه ی انتخابیه را فراموش کردند!

آیا برای مردم چنین حوزه ای با هِق هِق گریه کردی ؟ آقای استاندار؟

وقتی بعد از *چهل و چهار* سال و هر *چهار سال چهار بار انتخابات* در این *چله چار چار* هنوز هم *چهارچو* بقول خودتان وسیله ای هست برای انتقال بیمارانشان از رودخانه خروشان جهت مداوا و معالجه به پزشک ، آیا نباید گریه می کردی؟ بله ، اتفاقا خوب هم باید گریه می کردی آقای استاندار!

گریه کن تا چشم هایت از مارون تا کارون به یاد یادگاران نی و نیزار و نخلستان و جزر و مد و خندق و پَد ، نسل همان مردان مانای بی ادعا و بی بهره از سد کوثر و مارون ، پشت به پشت سدهای مذکور اما رو در روی سد آبریز اشک بریزند !

راستی برای سد آبریز در کمیسیون تلفیق ، بودجه هم گرفتی؟ اگه نگرفتی برای سد آبریز هم اشک بریز ، آقای استاندار!

آقای استاندار اشک هایت به ما گفت که پاره ای از رشته های محرومیت زدایی آن دیار در کوه پنبه ، پنبه شد!
انگار در خبرها قبلا نوشته شد که تمام پنبه های سد آبریز رشته شد؟ به خدا دل دردمندِ کشاورزان کلاچو برشته شد ، اما گویا تمام رشته های سد آبریز هم کمی پائین تر از کوه پنبه ، پنبه شد؟
*برای سد آبریز هم ، کمی اشک بریز آقای استاندار*

آقای استاندار ، به اندازه ی نیمی از وقتی که برای تعویض مدیر عامل شرکت آب منطقه ای استان گذاشتی به آن *دانشمند آبی* استان که در رأس منابع آب استان به کار گماشتی ، بگو و سفارش کن تا به اندازه ی نصف حق آبه ای که از سد کوثر برای زمینهای مردم آگاه و شریف گچساران برداشتی ، سد آبریز و دشت های کلاچو و دهدشت و چرام و سوق را چرا نادیده انگاشتی؟

جناب آقای استاندار ، اشکهایت به ما آموخت که *دردِ گریه برای عمق محرومیت استان از مصیبتی که اخیرا نصیبتون شد ، کمتر نبود*
ضمن تشکر از ابراز همدردی تون ، ما هم ضمن ابراز همدردی با شما ، آرزوی سلامتی و صبر و تندرستی برای مدیر ارشد استان داریم و سال نو را با برداشتن گامهای نو در محرومیت زدایی استان پیشا پیش تبریک می گوئیم و آرزوی سلامتی برای همه مسئولین و مدیران اجرایی استان داریم.
*به امید اشک شوق برای همه ی هم استانیهای عزیز ،
*از کوه خائیز تا شب لیز*
*و از دیشموک تا سد آبریز*
همان حسین بویراحمدی اصل – از کهگیلویه

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.