ابتذال در رسانه و اسهال در صنعت پتروشیمی!
گروه اقتصادی مهر دنا/ «ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ/سوگند به قلم و آنچه می نویسند؛ قران به قلم قسم خورد، زیرا قلم قرار است برای آنان که برای خدا عزیز هستند(انسان) بر صفحه روزگار رقص کند تا بنگارد و راهنما باشد و راه رسیدن به خدا را از مسیر درستیها و پاکیها انتخاب کند، نه آنچنانکه دیده میشود.
توسعه فن آوری ارتباطات و تکنولوژیهای نوین ارتباطی و نبود یک قانون جامع نظارتی بر فضای بی در و پیکر رسانههای برخط یا همان سکوهای مجازی سبب شده تا عدهای جاهل از سواد رسانهای ژست خبرنگار بگیرند و به اخاذی و گردنه گیری ادامه دهند تا جایی که فضای رسانهای در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی را با تولید محتواهای دم دستی و تیترهای بند تنبانی به ابتذال کشاندهاند.
فضای حاکم در برخی رسانهها که عنوان تخصصی نفت، گاز و پتروشیمی را با خود به اشتباه و به صورت جعل و تقلب یدک میکشند به مراتب خیلی بدتر از رسانههای حوزههای دیگر است تا جایی که فردی معلوم الحال، متقلب و متخلف با ایجاد اکانتهای متعدد با عنوانهای مختلف روزانه پروژه تخریب شرکتهای مختلف را دنبال میکند تا بلکه از فرصت استفاده کرده و جیب آقای مدیرعامل را بزند.
ناروا نیست اگر بگوییم عدهای رسانه نما در حوزه تخصصی نفت، گاز و پتروشیمی به بیماری «قاعدگی ذهنی» مبتلا شدهاند که یکی از علائم این بیماری اسهال مداوم در این صنعت بوده که البته نباید فراموش کنیم دلیل ابتلای به این بیماری مدیران ضعیف النفسی هستند که دل خوش به محتواهای غیر حرفهای، دم دستی و تیترهای بندتنبانی بوده که به آثار مبتذل آنان ارزش و به تولید کننده محتوای دم دستی اعتبار میدهند و همین سبب شده که راه را از بی راهه تشخیص ندهند و احساس « مردانگی» داشته باشند. و به بیراهه ادامه دهند.
البته فرضیه دیگری نیز وجود دارد و آن هم فساد در مجموعه مدیرعاملی بوده که به راحتی قائل به باج دادن به عدهای خبرنگارنما هستند و این موضوع نیازمند ورود جدی دستگاههای امنیتی و نظارتی است و دور از ذهن نیست مدیری که پول سهامدار بیچاره را حیف میکند جایی از لاستیک زندگیاش ولو خیلی کوچک سوراخ شده و باد میدهد.
یاد این داستان افتادم:
میگویند روزی جوانگی بازی گوش در پیاده روی یکی از خیابانهای تهران در دوران قاجار شیخی را انگول کرد، شیخ دست به جیب شد و یک دوریالی به جوانک داد، جوانک بیچاره فکر کرد کارش حرف ندارد و ناخواسته صاحب یک شغل خوب و راحت شد. به چهار راه بعدی رسید یکی از ماموران قاجار که سبیل خود را با دستان پهن پیکرش میچرخاند و فخر قپههای بر دوش را میفروخت، ناگه متوجه دست جوانگی در قسمتی از بدنش شد، شمشیر از غلاف و نیامش بیرون کشید سر از تن جوانک جدا کرد.
این بود که شیخ بسیار نرم سر جوانک ناپخته و فضول را بر باد داد.
انتهای پیام/
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0