اندر حکایت «احمد میدری» وزیر کار و آسیابان پیر ده ما

گروه اجتماعی مهر دنا/ آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد، هرکسی گندمی را نزد او برای آردکردن می برد که علاوه بر دستمزد پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت مردم ده بااینکه دزدی آشکار وی را می دیدند و چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند وفقط نفرینش می کردند.

پس از چندسال آسیابان پیر مُرد و آسیاب به پسرانش رسید، شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم، پسران هریک راه کار ارائه نمود‌ پسرکوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده وتنها دستمزد می گیریم.

پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن و نفرین کنند که او بی انصاف بود، پس بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود.

مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل ما رسید….این حکایت این روزهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است…

کمال رضوی مدیرکل ناپخته و نابلد حوزه وزارتی چنان این وزارتخانه عریض و طویل را به دره آشفتگی هل می‌دهد که برخی روزی هزار بار آرزوی وزارت دوران عبدالملکی را می‌کنند.

کمال رضوی جوانک ناپخته که برای دیده شدن، چنان به صورت نهیف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شلاق می‌زند که گویی وزارتخانه را با «خرسواری» اشتباه گرفته است.

روزهای سختی را وزارتخانه در پیش خواهد داشت و نشانه‌های این روزهای سخت از شکاف مجلس با وزارتخانه، انتصابات رادیکالی، عدم برنامه های عملیاتی برای معضلات اساسی، رفتار و عملکرد کودکانه مدیر کل وزاتی، عدم وفاق ملی، باند بازی و جناح بازی نمایان است و باید رییس جمهور قبل از اینکه به پاشنه آشیل تبدیل شود، عذری میدری را بخواهد و ورودش به ساختمان آزادی را ممنوع کند و یا مجلس شورای اسلامی شمشیر استیضاح را بردارد بر فرق نفاق، کج فهمی و گم اندیشی، تصمیمات چاله میدانی بکوبد زیرا با این دست فرمان میدری وزارتخانه را به چاه خواهد انداخت.

انتهای پیام/

#وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی