پایان رقابت

هجیر تشکری در ایام انتخابات از منتقدان محمد بهرامی از کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که با این نشست نشان داد بعد از پایان رقابت‌های انتخاباتی تنها باید دغدغه رفع محرومیت‌ها و مشکلات مردم را داشته باشیم.

کد خبر : 13802
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۹:۰۵

مهر دنا/ هجیر تشکری نوشت: چند شب پیش به اتفاق دکتر “رضا افراشته” به منزل دکتر “محمد بهرامی” رفتم. دوست عزیزم جناب رشیدی متحمل و متقبل زحمت شدند. به دیگر رقبا هم از طریق دوستان پیام دادم و برای استفاده از تجارب آنان اعلام آمادگی کردم. خواستم در این خصوص چیزکی بنویسم. یاد خاطرات دکتر محمدحسین پاپلی یزدی جغرافیدان و اقلیم‌شناس بزرگ افتادم. “شازده حمام”. دیدم سکوت جایز است و سخن از زبان ما نیز گفته‌ست این مرد بزرگ:

…پرسیدم شما برای حزب چه کار می‌کردید؟
گفت: مشورت می‌دادم.
ولی یک کمیته‌ی مالی هم درست کردم و برای انتخابات پول جمع می‌کردم.
گفتم اگر محرمانه نیست چقدر پول جمع کردید؟
گفت من خودم ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ فرانک دادم و از دوستانم هم پول گرفتم، جمعاً ۴۳٫۰۰۰٫۰۰۰ فرانک پول جمع کردم و به حزب دادم. گفتم: چند درصد امیدوار به پیروزی هستند؟ گفت صد در صد.
گفت: حزب سوسیالیست چندین دهه است که برنده‌ی انتخابات نشده است.
گفت: اما فرانسوا میتران رقیب سرسختی است. دو شب بعد نتیجه انتخابات معلوم شد.
فرانسوا میتران برنده‌ی انتخابات بود.
او رئیس جمهور منتخب اعلام شد.
سوسیالیست‌ها،‌ کمونیست‌ها و کلاً چپی‌ها به خیابان‌ها ریخته بودند و شادی می‌کردند. شادی عظیم. میدان باستیل غلغله بود. رگباری شدید و رعد و برقی بی‌نظیر پاریس را در بر گرفته بود.
من برای تماشا رفته بودم. خیس آب بودم که به پای آسانسور رسیدم.
موسیو پیر دسپاکس با چشمی اشکبار پای آسانسور بود.
گفت: برو لباست را عوض کن و به خانه من بیا. همین کار را کردم.
پیرمرد مثل اینکه جوانی را از دست داده باشد، به خاطر شکست حزبش گریه می‌کرد.
می‌گفت: منافع ملی ما در خطر است.
او می‌گفت در ظرف چند ماه سرمایه‌ها از فرانسه فرار خواهند کرد.
سرمایه دارها سرمایه‌هایشان را از کشور خارج می‌کنند و اقتصاد فرانسه مختل می‌شود.
من ۳۵ سال داشتم و او ۸۵ سال.
سال ۱۳۶۱ بود ومن خود نگران وضعیت کشور. صحبت را عوض کردم و حال بچه‌ها و نوه‌هایش را پرسیدم.
از ۶ بچه‌اش هیچکدام در پاریس نبودند. چند نوه‌اش در پاریس بودند که گاه گاه به پدربزرگ سری می‌زدند.
چند ماهی گذشت و فرانسوا میتران در کاخ الیزه بود.عراق به ایران حمله کرده بود. یکی از نتایج این جنگ گرانی قیمت نفت بود. نفت از بشکه‌ای ۷-۶ دلار به بیش از ۳۰ دلار رسیده بود.
فرانسوا میتران در تلویزیون ظاهر شد.
رئیس جمهور با مردم صحبت کرد.
گفت: به علت گرانی نفت، فرانسه با مشکلات اقتصادی روبرو خواهد شد.
او پیشنهاد داد و گفت من نه دستور می‌دهم و نه بخشنامه می‌کنم، فقط پیشنهاد می‌دهم. پیشنهادش چه بود.
قانون در فرانسه می‌گفت که درجه حرارت ساختمان‌ها در زمستان ۲۱ درجه باشد.
میتران گفت: اگر به جای ۲۱ درجه، شوفاژها را روی ۱۸ درجه تنظیم کنید، حدود ۳ میلیارد فرانک صرفه‌جویی انرژی خواهیم داشت.
چند روز بعد رفتم خبری از موسیو دسپاکس بگیرم.
زمستان بود و سرما.
موسیو در آپارتمانش را باز کرد.
دیدم پالتویی پوشیده و کلاهی بر سر گذاشته است. معمولاً در خانه جوراب نمی‌پوشید. دیدم جورابی هم به پا دارد.
گفتم موسیو دسپاکس خدای نکرده مریض هستید؟ گفت نه.
من داخل آپارتمان موسیو دسپاکس شدم. هوا سرد بود. پرسیدم پس چرا اینقدر لباس پوشیده‌اید و کلاه به سر دارید؟
گفت: رئیس جمهور چند روز پیش پیشنهاد داد که درجه حرارت را از ۲۱ به ۱۸ کاهش دهیم.
گفتم شما که با فرانسوا میتران مخالف بودید، از پیروزی او ناراحت شدید، آنقدر ناراحت شدید که گریه کردید.
گفت: موسیو پاپلی از وقتی او رئیس جمهور شد، او رئیس جمهور همه‌ی فرانسه و همه‌ی ملت فرانسه است.
من از نظر حزبی با او مخالفم ولی او رئیس جمهور من است.
من حرف او را به عنوان یک رئیس جمهور قبول دارم. ما برای منافع ملی فرانسه همه باید با او همکاری کنیم.
همه‌ی حزب ما هم با او همکاری دارند.
البته ما در مجالس با حزب سوسیالیست‌ مخالفت می‌کنیم ولی هر کجا پای منافع ملی باشد همه یکی هستیم.
در کارهای روزمره هم او رئیس جمهور است.
من درگوشه‌ای ازاتاق موسیو دسپاکس نشسته بودم، در فکر بودم و سردم شده بود، دیدم که دماسنج آپارتمان درست بالای سر شوفاژ است، شوفاژ آن طرف اتاق بود.
گفتم موسیو دسپاکس، دماسنج بالای شوفاژ است، وقتی درجه حرارت بالای شوفاژ،‌ ۱۸ درجه باشد این گوشه اتاق حتماً ۱۵ درجه است.
من گفتم باید جای دماسنج را عوض کنید.
لااقل آن را به دیوار وسط اتاق بگذارید.
موسیو دسپاکس فکری ‌کرد و گفت: من که خود را گول نمی‌زنم، پارسال هم دماسنج همان جا بالای سر شوفاژ بود.
من پارسال اتاق را با همین دماسنج ۲۱ درجه تنظیم کردم و امسال با حرف رئیس جمهور با ۱۸ درجه.
جای دماسنج را هم عوض نمی‌کنم.
من در حیرت بودم، مردی ۸۵ ساله‌ای که ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ فرانک برای شکست فرانسوا میتران داده بود، حالا خود را در پالتو پیچیده بود تا حرف همین فرانسوا میتران را به عنوان رئیس جمهور عملی کند.

مردی که ماهیانه ده‌ها هزار فرانک در مزرعه وسهام درآمد داشت، می‌خواست ماهیانه ۶۰ فرانک در فاکتور شوفاژخانه صرفه‌جویی کند تا منافع ملّی‌اش حفظ شود.
شاید من بهترین درس دکترایم را در پاریس در اتاق موسیو دسپاکس گرفتم نه از دانشگاه سوربن!
رئیس جمهور منتخب ولو از حزب مخالف، رئیس جمهور همه‌ی ملت و کشور فرانسه است.

انتهای پیام/

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 4 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 4
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

شهروند دوشنبه , 19 اسفند 1398 - 21:26

ایشا و آبادانی؟
اگر آباد کن بودید بیغوله های خودتونو آباد میکردید.

رضا سه شنبه , 20 اسفند 1398 - 2:56

چه زیبا مطلب را رساندی ، دکتر تشکری عزیز.رقابت به اتمام رسیده الان دکترروشنفکر نماینده همه مردم بویراحمدو دنا میباشند.
پس بهتره بجای سنگ جلوی پای ایشان انداختن ، او را یاری دهیم در خدمت به مردم.

ناشناس سه شنبه , 20 اسفند 1398 - 11:49

این مطلب زمانی درست بود. که بازنده بودی نه الان که با تخریب همه بردید کا هجیر

تخریب گر ژست نواندیش سه شنبه , 20 اسفند 1398 - 11:49

این مطلب زمانی درست بود. که بازنده بودی نه الان که با تخریب همه بردید کا هجیر